یکی دیگر از عللی که باعث کفران نعمت می شود، غرورو شادمانی بیش از اندازه است. بعضی از انسانها به هنگام رسیدن به نعمت آنچنان دچار غرور میشوند که خدارا فراموش کرده ودچار کفران نعما ت الهی می شوند.
«(غرور) توهم و پندار خوبی و شادمانی دربارۀ چیزی که از اینها تهی است.»3 و «به چیزی که ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی نا خوشایند و زشت دارد گفته میشود و به همین تناسب به شیطان گفته شده است، چرا که انسان را به ظواهر فریبنده سرگرم و از فرجام کار زشت، بی خبر میسازد.»4
هنگامی که ذهن انسان از حالت تعادل خارج شود تصور شخص را نسب به خودش بسیار اغراق آمیز جلوه داده و انسان را از حقیقت دور میکند. انسانی که دچار غرور شده باشد در نعمتها و موفقیتها فقط خود را میبیند و به خود افتخار میکند و در هنگام سختی و مشکلات نیز دچار یأس و نا امیدی میشود.
«وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاءَِِ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»1
«و اگر پس از محنتی که به او رسیده نعمتی به او بچشانیم حتما خواهد گفت: گرفتاریها از من دور شد! بی گمان، او شادمان و فخرفروش است.»
«( نَعْمَاء) به معنی ارزانی داشتن نعمتی که اثر آن در سیمای دریافت دارندۀ نعمت پدیدار گردد.»2
«(ضَرَّاء) به معنی بیماری، گرفتاری و به معنی فقر نیز به کار رفته است.»3
«منظور از واژه (السَّیِّئَاتُ) دردها، رنجها و بیماریهاست.»4
«(فَخُورٌ) یعنی در موقع نعمت بسیار متکبر و خود برتربین و فخر فروش میشوند.»5
انسان به هنگام رسیدن به نعمت بویژه پس از رنج و سختی احساس میکند که مشکلات برای همیشه تمام شده است و دوباره بر نمیگرددو دچار شادی و غرور میشود. همین احساس غرور باعث میشود که یادش رود این نعمت از پروردگار علیم است و این نیاز را در خود نبیند که از او سپاسگزاری کند، برای همین دچار ناسپاسی میشود.
«نقطه ضعف انسانها این است که به هنگامی که در ناز و نعمت فرو میروند، چنان خودباختگی و غرور و تکبر بر آنها چیره میگردد که همه چیز را فراموش میکنند. چنانکه قرآن کریم میفرماید؛ اگر نعمتهایی بعد از ناراحتیها به این انسان برسد چنان از خود مغرور میشود که میگوید دیگر همۀ مشکلات و ناراحتیهای من برطرف شد و هرگز باز نخواهد گشت و به همین جهت شادی و سرور بی حساب و فخر فروشی و غرور بی جا سر تا پای او را فرا میگیرد آنچنانکه از شکر نعمتهای پروردگار غافل میگردد.»6
انسانهایی که دارای صفت غرور هستند، نسبت به خود دارای پندار و توهم خوبی هستند. یعنی صفات و اعمال نیکی که در آنها وجود ندارد برای خود تصور میکنند، برای همین وقتی نعمتی به آنها میرسد فخرفروشی میکنند و خود را مستحق نعمت دانسته و سختیهایی که به آنها میرسد راعاملی برای پاک شدن گناهانشان میدانند و همین صفت غرورشان باعث میشود که نسبت به نعمات الهی کفران ورزند و در فعالیتهای انسان نیز تأثیر نامطلوبی میگذارد. یکی از دلایلی که بلعم باعورا به کفران نعمات الهی پرداخت همین غرور ناشی از ایمان و جایگاهش نزد مردم بود.
رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «إِنَّ العُجبَ لَیُحبِطَ عَمَلَ سَبعِینَ سَنَه. خود پسندی و غرور عبادت هفتاد ساله را نابود میکند.»1
خداوند در آیه 48 سوره شوری،غرور رادر انسانهای ناسپاس به صورت ذیل بیان می کند .
«... وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ کَفُورٌ»
«و ما چون رحمتی از جانب خود به انسان بچشانیم، بدان شاد و سرمست گردد، و چون به [سزای] دستاورد پیشین آنها، به آنان بدی رسد، انسان ناسپاسی می کند.»
«(فرح به رحمت) کنایه است از اشتغال به نعمت وفراموش کردن منعم ومراد از (سیئه) مصیبتی است که انسان را بد حال سازد.»2
وقتی خداوند به انسان نعمتی می دهد، انسان خداوند را فراموش می کند و دچار غرور و شادی و بد مستی می شود . انسان هر چه قدر خداوند به او نعمت دهد و یا نعمتش را از او بگیرد، به یاد خداوند نمیافتد . چون شادی و غروری که به انسان دست میدهد، انسان را از فکر این که هنوز خیلی اشتباهات وگناهان دارد که باید آنها را جبران کند و یا از آنها توبه کند باز میدارد و انسان دیگر در خود احساس نیاز نمیکند که در اعمال و کردارش که ازقبل انجام داده و یا در حال انجام دادن آنها میباشد، استغفارکند. چون خود را برتر وبالاتر از آن میبیند که بخواهد خود را اصلاح کند، به این دلیل به جای شکرگزاری از نعمات با این رفتار خود به کفران آنها میپردازد.
«شادمانی که درآیه نهی شده، همان حالت سرمستی و اشباعی است که به غرور یا نفی مسئولیت و رسیدن به کمال میانجامد و چنین احساس و دریافتی راه پیشرفت انسان را میبندد و برعکس اگر پیش خود احساس کند که مسئولیتهای دیگر در مقابل خود دارد که هنوز انجام نداده است، در ضمیر خود احساس اندوه میکند، زیرا به کوتاهی ورزیدن در کردار خود اعتقاد دارد.»1
وقتی انسان دچار بلا و مصیبتی شد و یا نعمتی را از دست داد، باید به یاد نعمتهایی که پیش از این خداوند نصیب او کرده بود و یا روزهای خوشی که قبل از این داشت بیفتد، و به نعمتهایی که هنوز در اختیار دارد فکر کند. ممکن است این بلا و مصیبت، آزمایشی از طرف خداوند باشد. انسانها باید از سرگذشت حضرت ایوب و همسرش درس بگیرند. وقتی خداوند ایشان را گرفتار آن همه بلا و مصیبت کرد، باز آنها به درگاه الهی شکرگزاری کردند و دم بر نیاوردند. اگر آنها دچار صفت زشت غرور و خود پسندی بودند، آنجا زبان به اعتراض میگشودند و به خداوند گلایه میکردند که من پیامبر تو هستم، یا من همسر پامبر تو هستم، یا من خواهر فلان پیامبر تو هستم، ما به درگاه تو این گونه عبادت کردهایم و... . اما وقتی خداوند همۀ نعمتهایی که به آنها داده بود، از ثروت، فرزند و سلامتی و ... را از آنها گرفت، باز شکر خداوند را جا به آوردند و ناسپاسی نکردند.
«در حدیث آمده است که، شیطان روزی نزد زن حضرت ایوب (علیه السلام) آمد و به وی گفت: آیا تو خواهر یوسف صدیق (علیه السلام) نیستی؟ گفت: چرا. گفت: این سخت کوشی چیست؟ و این چه بلیهای است که شما را گرفتار آن میبینم؟ گفت: اوست که با ما چنین کرده تا به فضل خود بر ما، ما را مزد دهد، زیرا او که نعمت بخش است، به فضل خود نعمت را به ما بخشید و ارزانی داشت، سپس آن را از ما گرفت تا ما را بیازماید، آیا نعمت بخشی برتر از او دیدهای؟ پس بر اعطای او سپاس میگزاریمش و بر آزمونش او را میستاییم، پس در هر دو مورد دو امر نیکو را برای ما قرار داده است، پس آزمون و ابتلا از جانب او برای آن است که شکیبایی ما را ببیند و ما بر شکیبایی توانا نیستیم مگر به مدد و توفیق او، پس او را سپاس و منت داریم بر آنچه به ما داد و ما را به آزمون گرفت.»1
یکی از راههایی که شیطان به وسیلۀ آن انسان را فریب میدهد این است که به وسیلۀ نعمتها او را به خود مغرور کند. وقتی انسان به خود مغرور شد به جای اینکه از خداوند در برابر نعمات تشکر کند و آن نعمتها را لطفی از طرف پروردگار بداند، او با دیدن نعمتها به خود افتخار میکند و با بندگان خدا با تکبر برخورد میکند و چون کارهایی که خود انجام میدهد به نظرش زیبا و نیکو است و این نعمتها را حق خود میداند، به همین علت به کفران نعمتهای الهی میپردازد.
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «إنََّ لِلشَّیطانِ مَصالِیَ وَ فُخُوحاً وَ إنََّ مِن مَصالِیهِ وَ فُخُوخِهِ البَطَرَ بِنَعِمِ اللهِ تَعالی وَ الفَخرَ بِعَطاءِ اللهِ وَ الکِبرَ عَلی عِبادِ اللهِ وَ اتِّباعَ الهَوی فِی غَیر ذاتِ اللهِ. شیطان دام ها و تلهها دارد و از جمله دامها و تلههای وی این است که از نعمتهای خدا مغرور شوند و به بخششهای او تفاخر کنند و با بندگان خدا تکبر کنند و خود در کار وی پیرو هوس شوند.»2
3 شرح واژهها قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 137
4 همان، ص 205
1 سوره هود، آیه 10
2 شرح واژهها قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، به اهتمام علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 267
3 همان، ص 74
4 تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی، ج 6، ص 361
5 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 9، ص 33
6 همان، ص 31
1 نهج الفصاحه، مجموعۀ کلمات قصار حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) با ترجمۀ فارسی، سازمان انتشارات جاویدان، بی جا، بی تا، مترجم و فراهم آورنده ابوالقاسم پاینده، ص 131
2 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی ، ج 18 ، ص 99
1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ پرویز اتابکی، ج 12، ص 391
1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ پرویز اتابکی، ج 12، ص 393
2 نهج الفصاحه، مجموعۀ کلمات قصار حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) با ترجمۀ فارسی، مترجم و فراهم آورنده ابوالقاسم پاینده، ص 178