عقاید

Just god

عقاید

Just god

غرور

غرور

یکی دیگر از عللی که باعث کفران نعمت می شود، غرورو شادمانی بیش از اندازه است. بعضی از انسانها به هنگام رسیدن به نعمت آنچنان دچار غرور می­شوند که خدارا فراموش کرده ودچار کفران نعما ت الهی می شوند.

«(غرور) توهم و پندار خوبی و شادمانی دربارۀ چیزی که از این­ها تهی است.»3 و «به چیزی که ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی نا خوشایند و زشت دارد گفته می­شود و به همین تناسب به شیطان گفته شده است، چرا که انسان را به ظواهر فریبنده سرگرم  و از فرجام کار زشت، بی خبر می­سازد.»4

هنگامی که ذهن انسان از حالت تعادل خارج شود تصور شخص را نسب به خودش بسیار اغراق آمیز جلوه داده و انسان را از حقیقت دور می­کند. انسانی که دچار غرور شده باشد در نعمت­ها و موفقیت­ها فقط خود را می­بیند و به خود افتخار می­کند و در هنگام سختی و مشکلات نیز دچار یأس و نا امیدی می­شود.

«وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاءَِِ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»1

«و اگر پس از محنتی  که  به  او رسیده  نعمتی  به  او بچشانیم حتما خواهد گفت: گرفتاریها از من دور شد! بی گمان، او شادمان و فخرفروش است.»

«( نَعْمَاء) به معنی ارزانی داشتن نعمتی که اثر آن در سیمای دریافت دارندۀ نعمت پدیدار گردد.»2

«(ضَرَّاء) به معنی بیماری، گرفتاری و به معنی فقر نیز به کار رفته است.»3

«منظور از واژه (السَّیِّئَاتُ) دردها، رنج­ها و بیماری­هاست.»4

«(فَخُورٌ) یعنی در موقع نعمت بسیار متکبر و خود برتربین و فخر فروش می­شوند.»5

انسان به هنگام رسیدن به نعمت بویژه پس از رنج و سختی احساس می­کند که مشکلات برای همیشه تمام شده است و دوباره بر نمی­گرددو دچار شادی و غرور می­شود. همین احساس غرور باعث می­شود که یادش رود این نعمت از پروردگار علیم است و این نیاز را در خود نبیند که از او سپاسگزاری کند، برای همین دچار ناسپاسی می­شود.

«نقطه ضعف انسان­ها این است که به هنگامی که در ناز و نعمت فرو می­روند، چنان خودباختگی و غرور و تکبر بر آنها چیره می­گردد که همه چیز را فراموش می­کنند. چنانکه قرآن کریم می­فرماید؛ اگر نعمت­هایی بعد از ناراحتی­ها به این انسان برسد چنان از خود مغرور می­شود که می­گوید دیگر همۀ مشکلات و ناراحتی­های من برطرف شد و هرگز باز نخواهد گشت و به همین جهت شادی و سرور بی حساب و فخر فروشی و غرور بی جا سر تا پای او را فرا می­گیرد آنچنانکه از شکر نعمت­های پروردگار غافل می­گردد.»6

انسان­هایی که دارای صفت غرور هستند، نسبت به خود دارای پندار و توهم خوبی هستند. یعنی صفات و اعمال نیکی که در آنها وجود ندارد برای خود تصور می­کنند، برای همین وقتی نعمتی به آنها می­رسد فخرفروشی می­کنند و خود را مستحق نعمت دانسته و سختی­هایی که به آنها می­رسد راعاملی برای پاک شدن گناهانشان می­دانند و همین صفت غرورشان باعث می­شود که نسبت به نعمات الهی کفران ورزند و در فعالیت­های انسان نیز تأثیر نامطلوبی می­گذارد. یکی از دلایلی که بلعم باعورا به کفران نعمات الهی پرداخت همین غرور ناشی از ایمان و جایگاهش نزد مردم بود.

وقتی انسان دچار صفت زشت غرور و خودپسندی می­شود به جز خود، هیچ چیز و هیچ کس را 
نمی­بیند به طوری که خود را بندۀ ضعیف و حقیر و نیازمند به خداوند نمی­بیند. عبادتی که در آن تواضع و فروتنی نباشد، به درگاه الهی مورد قبول واقع نمی­شود. زیرا او نعمت عبادت و یا نعمت انجام کار خیری را که خداوند نصیب او کرده است را با غرور و خودپسندی کفران می­کند. برای همین غرور، عبادت و هر کار خیری را نابود می­کند.

رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) می­فرمایند: «إِنَّ العُجبَ لَیُحبِطَ عَمَلَ سَبعِینَ سَنَه. خود پسندی و غرور عبادت هفتاد ساله را نابود می­کند.»1

خداوند در آیه 48 سوره شوری،غرور رادر انسانهای ناسپاس به صورت ذیل بیان می کند .

«... وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ کَفُورٌ»

«و ما چون رحمتی  از جانب خود به  انسان بچشانیم، بدان شاد و سرمست گردد، و چون به  [سزای] دستاورد پیشین آنها، به  آنان بدی  رسد، انسان ناسپاسی  می کند.»

«(فرح به رحمت) کنایه است از اشتغال به نعمت وفراموش کردن منعم ومراد از (سیئه) مصیبتی است که انسان را بد حال سازد.»2

وقتی خداوند به انسان نعمتی می دهد، انسان خداوند را فراموش می کند و دچار غرور و شادی و بد مستی می شود . انسان هر چه قدر خداوند به او نعمت دهد و یا نعمتش را از او بگیرد، به یاد خداوند نمی­افتد . چون شادی و غروری که به انسان دست می­دهد، انسان را از فکر این که هنوز خیلی اشتباهات وگناهان دارد که باید آنها را جبران کند و یا از آنها توبه کند باز می­دارد و انسان دیگر در خود احساس نیاز نمی­کند که در اعمال و کردارش که ازقبل انجام داده و یا در حال انجام دادن آنها می­باشد، استغفارکند. چون خود را برتر وبالاتر از آن می­بیند که بخواهد خود را اصلاح کند، به این دلیل به جای شکرگزاری از نعمات با این رفتار خود به کفران آنها می­پردازد.

«شادمانی که درآیه نهی شده، همان حالت سرمستی و اشباعی است که به غرور یا نفی مسئولیت و رسیدن به کمال می­انجامد و چنین احساس و دریافتی راه پیشرفت انسان را می­بندد و برعکس اگر پیش خود احساس کند که مسئولیت­های دیگر در مقابل خود دارد که هنوز انجام نداده است، در ضمیر خود احساس اندوه می­کند، زیرا به کوتاهی ورزیدن در کردار خود اعتقاد دارد.»1

 وقتی انسان دچار بلا و مصیبتی شد و یا نعمتی را از دست داد، باید به یاد نعمت­هایی که پیش از این خداوند نصیب او کرده بود و یا روزهای خوشی که قبل از این داشت بیفتد، و به نعمت­هایی که هنوز در اختیار دارد فکر کند. ممکن است این بلا و مصیبت، آزمایشی از طرف خداوند باشد. انسان­ها باید از سرگذشت حضرت ایوب و همسرش درس بگیرند. وقتی خداوند ایشان را گرفتار آن همه بلا و مصیبت کرد، باز آنها به درگاه الهی شکرگزاری کردند و دم بر نیاوردند. اگر آنها دچار صفت زشت غرور و خود پسندی بودند، آنجا زبان به اعتراض می­گشودند و به خداوند گلایه می­کردند که من پیامبر تو هستم، یا من همسر پامبر تو هستم، یا من خواهر فلان پیامبر تو هستم، ما به درگاه تو این گونه عبادت کرده­ایم و... . اما وقتی خداوند همۀ نعمت­هایی که به آنها داده بود، از ثروت، فرزند و سلامتی و ... را از آنها گرفت، باز شکر خداوند را جا به آوردند و ناسپاسی نکردند.

«در حدیث آمده است که، شیطان روزی نزد زن حضرت ایوب (علیه السلام) آمد و به وی گفت: آیا تو خواهر یوسف صدیق (علیه السلام) نیستی؟ گفت: چرا. گفت: این سخت کوشی چیست؟ و این چه بلیه­ای است که شما را گرفتار آن می­بینم؟ گفت: اوست که با ما چنین کرده تا به فضل خود بر ما، ما را مزد دهد، زیرا او که نعمت بخش است، به فضل خود نعمت را به ما بخشید و ارزانی داشت، سپس آن را از ما گرفت تا ما را بیازماید، آیا نعمت بخشی برتر از او دیده­ای؟ پس بر اعطای او سپاس می­گزاریمش و بر آزمونش او را می­ستاییم، پس در هر دو مورد دو امر نیکو را برای ما قرار داده است، پس آزمون و ابتلا از جانب او برای آن است که شکیبایی ما را ببیند و ما بر شکیبایی توانا نیستیم مگر به مدد و توفیق او، پس او را سپاس و منت داریم بر آنچه به ما داد و ما را به آزمون گرفت.»1

 یکی از راه­هایی که شیطان به وسیلۀ آن انسان را فریب می­دهد این است که به وسیلۀ نعمت­ها او را به خود مغرور کند. وقتی انسان به خود مغرور شد به جای اینکه از خداوند در برابر نعمات تشکر کند و آن نعمت­ها را لطفی از طرف پروردگار بداند، او با دیدن نعمت­ها به خود افتخار می­کند و با بندگان خدا با تکبر برخورد می­کند و چون کارهایی که خود انجام می­دهد به نظرش زیبا و نیکو است و این نعمت­ها را حق خود می­داند، به همین علت به کفران نعمت­های الهی می­پردازد.

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) می­فرمایند: «إنََّ لِلشَّیطانِ مَصالِیَ وَ فُخُوحاً وَ إنََّ مِن مَصالِیهِ وَ فُخُوخِهِ البَطَرَ بِنَعِمِ اللهِ تَعالی وَ الفَخرَ بِعَطاءِ اللهِ وَ الکِبرَ عَلی عِبادِ اللهِ وَ اتِّباعَ الهَوی فِی غَیر ذاتِ اللهِ. شیطان دام ها و تله­ها دارد و از جمله دام­ها و تله­های وی این است که از نعمت­های خدا مغرور شوند و به بخشش­های او تفاخر کنند و با بندگان خدا تکبر کنند و خود در کار وی پیرو هوس شوند.»2



3 شرح واژه­ها قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 137

4 همان، ص 205

1 سوره هود، آیه 10

2 شرح واژه­ها قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، به اهتمام علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 267

3 همان، ص 74

4 تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی، ج 6، ص 361

5 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 9، ص 33

6 همان، ص 31

1 نهج الفصاحه، مجموعۀ کلمات قصار حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) با ترجمۀ فارسی، سازمان انتشارات جاویدان، بی جا، بی تا،  مترجم و فراهم آورنده ابوالقاسم پاینده، ص 131

2 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی ، ج 18 ، ص 99

1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ پرویز اتابکی، ج  12، ص 391

1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ پرویز اتابکی، ج 12، ص 393

2 نهج الفصاحه، مجموعۀ کلمات قصار حضرت رسول (صل الله علیه و آله و سلم) با ترجمۀ فارسی، مترجم و فراهم آورنده ابوالقاسم پاینده، ص 178

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد