یکی از عوامل مهم در کفران نعمت «غفلت» است. «غفلت به معنی فراموشی است.»3 وقتی انسانها نسبت به نعمتی شناخت نداشته باشند، باعث میشود که از آن غافل شده و به کفران آن بپردازند.
3 شرح واژههای قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381 چاپ اول، علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 68
«گاهی بعضی چیزها را به سبب عموم آن از برای هر کس و الفت و عادت به آن، آن را نعمت نمیشمارند. چنانکه میبینیم که اگر از شکر نعمت هوا که باعث تنفس و زمین که محل آرام است غافلاند و صحت چشم و گوش خود را نعمت نمیشمارند و اگر ساعتی راه تنفس ایشان قطع شود و بعد به راه افتد، یا چشم یکی از آنها کور شود و بعد بینا گردد بسا باشد که در مقام شکر آنها برآیند.»4
نعمتهای عمومی وجود دارند که به دلیل دائمی بودن آنها، اشخاص از آنها غفلت کرده و اصلاً آنها را جزء نعمتها به حساب نمیآوردند. چه برسد که به شکرگزاری از آنها بپردازند. برای مثال نعمت اکسیژن، آب، خاک، چشم، دست و ... به صورت همیشگی در دسترس انسانها قرار دارد، کافی است یک لحظه این نعمات از انسان گرفته شود، آن موقع است که انسان به ارزش آنها پی میبرد و از خواب غفلت بیدار میشود.
«یکی در نزد بزرگی، از فقر و تهیدستی گله میکرد، آن بزرگ گفت: میخواهی چشم نداشته باشی و ده هزار درهم داشته باشی؟ گفت: نه. گفت: میخواهی عقل نداشته باشی و آن مقدار داشته باشی؟ گفت: نه. آن بزرگ گفت: پس خداوند در نزد تو پنجاه هزار درهم جنس و کالا گذاشته، چرا گله میکنی؟!»1
از جمله آیاتی که علل کفران نعمت را غفلت از یاد خدا میداند، آیۀ 152 سوره بقره میباشد.
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ»
«پس مرا یاد کنید، [تا] شما را یاد کنم، و شکرانه ام را به جای آرید، و با من ناسپاسی نکنید.»
وقتی انسان به یاد خداوند باشد و او را از یاد نبرد، خداوند نیز او را فراموش نمیکند، اما اگر انسان براساس غفلت از یاد خدا او را فراموش کند، باعث میشود که به ناسپاسی نعمات او بپردازد.
« (اُذْکُرُوا) فعل امر است و به معنی (به یاد آورید) آمده است. این واژه از (ذکر) برگرفته شده که دارای چند معنای نزدیک به هم آمده است. از آن جمله (توجه کردن) در برابر (غفلت و فراموشی) آمده است.»2
انسانها بر اساس معرفتی که دارند، نعمتهای الهی را سپاس گفته یا کفران میکنند. خداوند در این آیه به انسانها گوشزد میکند که مرا یاد کنید. زیرا اثری که یاد خداوند بر انسان میگذارد، پرهیز از فراموشی شکرگزاری نعمتهای الهی است. وقتی انسانها خداوند را فراموش کنند باعث میشود که یادشان برود این نعمات از اوست و غفلت از یاد او، باعث کفران نعمات میشود.
«خداوند به گروهی میفرماید: (یاد نعمتهای من کنید) ولی به گروه دیگر میفرماید: (یاد خود من باشید) و این به خاطر درجات شناخت و معرفت مردم است. بگذریم که یاد خداوند زمینهساز شکر است و لذا بر شکر مقدم شده است. این آیه مایۀ شرافت و نشانگر نهایت لطف خداوند به بنده است. در یک طرف انسانی که جهل، فقر، فنا و حقارت ویژگی اوست و در طرف دیگر خداوند علیم، غنی، باقی و عزیز است که از او میخواهد به پاس دو نعمت بزرگ قبله و رسالت، مرا یاد کن تا تو را یاد کنم.»1
اگر انسان، خداوند را در تمام مراحل زندگیاش مد نظر داشته باشد، باعث میشود که تمام حرکات و رفتار و کردارش الهی باشد و آنطور عمل کند که مورد رضایت خداوند باشد (این یاد خداست). خداوند از لحظه اول آفرینش انسان، نعماتش را بدون آن که چشم داشتی نسبت به آن داشته باشد، بر انسان سرازیر کرده است.حال اگر انسان کوتاهی کند و از یاد پروردگار غافل شود، همین عاملی میشود که به کفران آنها بپردازد.
«یاد خداوند سبب میشود که انسان خدایی فکر کند و خدایی عمل نماید و آثار آن در زندگی انسان آشکار شود. خداوند گام اول را در جهت هدایت و ایمان مردم برداشت و گام بعد نوبت مردم است که گامی به سوی خدا بردارند و او را یاد کنند. اگر چنین شد و انسان خدا را یاد کرد، گام بعدی را باز خداوند بر میدارد و انسان را از برکات ایمان و عمل برخوردار میسازد و به او آن آرامش و اطمینان خاطر را میدهد که اگر تمام ثروتهای دنیا را مصرف کنند به آن آرامش نمیرسند و این علاوه بر پاداشهای اخروی است. گام چهارم را نیز باید انسان بردارد و آن اینکه سپاسگزار نعمتهای الهی باشد و به آن کفران نکند.»2
وقتی شکر خداوند در بالاترین مرحله از یاد او قرار دارد، غفلت از یاد او نیز دربایین ترین درجات انسانی قرار دارد. اگر خداوند متعال میفرماید که از یاد من غافل نباشید، فقط به خاطر این است که سود آن عاید خود انسان میشود چون غفلت از یاد او انسان را به سوی گناه و ظلمت میکشاند. شاید در اثر یک غفلت انسان دچار گناه صغیرهای شود اما اصرار بر صغائر ارتکاب کبائر را به دنبال دارد.
غفلت از یاد خدا سرآغاز کفران نعمت و کفران سرآغاز گناهان به حساب میآید. پس سعادت و شقاوت افراد در گرو یاد خدا و غافل نبودن از یاد اوست.
«در زمینه یاد کردن و نسیان خدا چنین آمده: (فَاذْکُرُونِی اََذْکُرْکُمْ) و (نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ)1 در نتیجه، هر که خدا را یاد کند خدا او را یاد خواهد کرد، هر که خدا را فراموش کند، خدا او را فراموش خواهد کرد، اثر اولی سعادت و اثر دومی شقاوت است.»2
(وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ) وقتی انسان از یاد خداوند غافل میشود، شیطان خیلی سریع متوجه او شده و او را وسوسه میکند و هرچیزی غیر از خداوند را در نظر انسان زیبا جلوه میدهد. برای همین غفلت از یاد خدا به منزلۀ انکار اوست.
«نهی از کفر ورزی و انکار خدا (لاَ تَکْفُرُونِ) پس از فرمان دادن به ذکر و سپاس او میرساند که، غفلت از یاد خدا و نا سپاسی در برابر او، آدمی را به کفر ورزی و انکار خدا میکشاند و یا خود به منزله کفر و انکار خداوند است.»3
انسان طبعاً کفران پیشه است. او با اینکه خداوند را به صورت فطری میشناسد، در برابر سختیها و مشکلات، هنگامیکه از همه جا و همه کس نا امید میشود به سوی درگاه الهی روی میآورد. اما همینکه خداوند او را نجات میدهد، خداوند را فراموش کرده و به کفران نعمات الهی میپردازد.
خداون در آیۀ 8 سوره زمر میفرماید:
«وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلًا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ»
«و چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حالی که به سوی او بازگشت کننده است میخواند، سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند، آن [مصیبتی ] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا می کرد، فراموش می نماید و برای خدا همتایانی قرار می دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند. بگو: به کفرت اندکی برخوردار شو که تو از اهل آتشی.»
«منظور از (ضُرٌّ) هر گونه گزند و زیان و نا راحتی است، خواه جنبه جسمانی داشته باشد یا روحی.»1
«کلمۀ (أَندَادًا) به معنای (امثال) است و مراد از آن به طوری که گفته شده بتها و رب النوعهای آنهاست و بعید نیست که مراد از (انداد) مطلق اسبابی باشد که بشر بر آنها اعتماد نموده و آرامش درونی پیدا میکند و در نتیجه از خدا غافل میماند.»2
«(وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ) هنگامیکه به انسان رنج و آسیبی برسد و یا زیانهایی همچون بیماری و قحطی، یا سختی و فشار به سراغ او بیاید و دادرسی نیاید، نور توحید در گسترۀ دل و اعماق قلب او درخشیدن میگیرد و در حالی که به سوی پروردگارش باز میگردد، با همۀ وجود او را میخواند و تنها به او امید میبندد.»3
وقتی خداوند به انسان منت میگذارد و نعمتی به او عطا مینماید و مشکلاتش را برطرف میسازد، همینکه انسان از گرفتاری نجات پیدا کرد، دچار غفلت و فراموشی شده و ناسپاسیهایش شروع میشود.
«(ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ) چون خدای سبحان گرفتاری انسان را برطرف کرد نعمتی از ناحیۀ خود به او داد، سرگرم و مستغرق در آن نعمت شده، دوباره آن گرفتاریاش را از یاد میبرد، گرفتاری که خدا را به سوی آن میخواند، یعنی میخواند تا آن را برطرف کند. بنابراین کلمه (ما) در جملۀ (ما کان ...الیه) موصوله است و منظور از آن همان گرفتاریهای قبل از نجات است و ضمیر در (الیه) به خدای سبحان برمیگردد.»4
انسان بر اثر غفلت، کسی را که مشکلات قبلش را بر طرف کرده بود از یاد می برد و لطف خداوند را با کلمات کفرآمیزی نظیر، اگر دوستم نبود، اگر شانس با من یار نبود، اگر آقای فلانی نبود و ... ناسپاسی میکند.
«به نظر میرسد که کسی که گرفتار گزندی شده و امیدی به نجات نداشته و خدا او را از آن گزند نجات میدهد در بازگشت به گناه شتابندهتر از کسی است که از طریق وسایل مادی به نجات رسیده است.»1
کسانی که از مکتب اهلبیت جدا شدهاند، بعد از فراموشی یاد خدا با قراردادن شریکانی برای خدا، علاوه بر خود، دیگران را نیز به گمراهی میکشانند. چون علت برطرف شدن مشکلشان را به جای اینکه به خداوند نسبت دهند به چیزهای دیگر نسبت داده و مردم را از حق منحرف میکنند.
«(وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ) لام در جملۀ (لیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ) لام عاقبت است و معنایش این است که، برای خدا امثالی گرفته که آنها را به پندار خود شریک در ربوبیت و الوهیت میدانند تا آنجا که همین پندار باعث آن میشود که مردم از راه خدا گمراه گردند، چون مردم دارای این طبیعتند که به یکدیگر نگاه میکنند، هرچه آن یکی کرد این هم کور کورانه تقلید میکند و همانطور که با زبان دعوت میشوند با عمل هم دعوت میشوند.»
4 معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 690
1 راه رستگاری، انتشارات نجبا، پاییز 1379، چاپ اول، محمدرضا داداش زاده، ج 2، ص 77
2 شرح واژههای قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 47
1 تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 1، ص 304
2 تفسیر کوثر، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، پاییز 1381 چاپ اول، یعقوب جعفری، ج 1، ص 400
1 سوره توبه، آیه 67
2 تفسیر احسن الحدیث، انتشارات دانشگاه پیام نور بنیاد بعثت، 1371 چاپ اول، سید علی اکبر قرشی، ج 1، ص 277
3 تفسیر راهنما، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیۀ قم، 1382 چاپ اول، علی اکبر هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان ج 1، ص 488
1 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 19، ص 391
2 تفسیر المیزان، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، علامه طباطبایی، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 17، ص 369
3 تفسیر مجمع البیان، علامه طیرسی، ترجمه علی کرمی، ج 12، ص 491
4 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، مترجم سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 17، ص 369
1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ج 11، ص 435