عقاید

Just god

عقاید

Just god

حقیقت کفران نعمت

 حقیقت کفران نعمت

«کفران نعمت عبارتست از نشناختن نعمت کسی و شاد نبودن به آن و صرف نکردن آن در مصرفی که منعم به آن راضی است.»1

کفران نعمت تنها ناسپاسی نعمت­ها به زبان نیست، بلکه


1 معراج السعاده، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، قم، پاییز 1386، چاپ سوم، ملا احمد نراقی، ص 672

هرگونه استفاده نادرست از آنها، کفران نعمت است و حقیقت کفران نعمت همین است و نا سپاسی در درجه­ی بعد قرار دارد. از این رو برخی مفسرین معتقدند که «اگر انسان هزار بار با زبان الحمد لله بگوید ولی عملاً از نعمت سوء استفاده کند، کفران نعمت کرده است.»2

انسان برای اینکه دچار کفران نعمت نشود، باید از طریق عقل و شرع وارد شود. یعنی از راه تدبر و تفکر در تک تک ذرات عالم مانند آب، خاک، دریا، گیاهان و جانوران و ... به حکمت­ها و مصلحت­های آفرینش آنها پی ببرد. اما بعضی از مسائل مانند مستحبات، مکروهات، واجبات و محرمات وجود دارند که انسان از طریق عقل نمی­تواند به حکمت و مصلحت آنها پی ببرد و تنها از طریق شرع می­توان به حکمت آنها پی برد، تا شخص دچار کفران نعمت نشود و حق شکر الهی را به جا آورد. همه موجودات عالم بر اساس مسئولیتی که خداوند به آنها داده است انجام وظیفه می­کنند و هیچ گاه کفران نعمتی از آنها مشاهده نمی­شود، اما انسان بر اساس اختیارش گاهی از مسئولیت خود تخلف کرده و به کفران نعمات الهی می­پردازد و بر خلاف مصلحت و حکمت، نعمت­های الهی را به کار می­برد.

اعضاء و جوارح انسان که از نعمت­های الهی هستند باید در عبادت و بندگی خداوند مورد استفاده قرار بگیرند. اگر انسان از بنده­ای از بندگان خدا خطایی بشنود، اگر آن را به دیگران انتقال دهد، نعمت گوش را کفران کرده است. بعضی گفته­اند «هر که چشم را در معصیت استعمال کند کفران نعمت دیگر را که خورشید باشد نیز کرده، زیرا بدون آن، دیدن میسر نیست. بلکه چون همۀ آنچه در دنیا موجود است بعضی به بعضی دیگر بسته و همه به یکدیگر موقوف و مربوط است. پس هرکه یک چیز را در معصیت الهی استعمال نماید، همۀ چیزها و نعمت­هایی که در دنیا خلق شده، کفران کرده است.»3

از این رو اگر انسان بخواهد در جهت کمال مطلوب خود حرکت نماید، باید ضمن شکرگزاری به درگاه الهی حقیقت کفران نعمت را بشناسد تا مبادا در مسیر هدایت دچار تزلزل شود.

مولوی در این ابیات حقیقت کفران نعمت را به زیبایی به نثر درآورده است:             

«آن سبا ز اهل صبا بودند و خام

کارشان کفران نعمت با کرام

باشد آن کفران نعمت در مثال

که کنی با محسن خود تو جدال

که نمی­باید مرا این نیکویی

من به رنجم زین، چه رنجه می­شوی؟

لطف کن این نیکوئی را دور کن

من نخواهم چشم، زودم کور کن»1



2 تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران1377 ه ش، چاپ هجدهم، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 10، ص 345

3 معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 673

1 میناگر عشق، شرح موضوعی مثنوی معنوی مولانا جلالدین محمد بلخی، 604-672 ه ق ، نشر نی، تهران 1382، چاپ سوم، کریم زمانی، ص 538

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد