در قرآن مجید بر کفران نعمت وعدهی عذاب داده شده است. در آیات قرآن خداوند داستان اقوامی را بیان میکند که به دلیل ناسپاسی و کفران نعمات الهی دچار عذاب شدند.
«وَ إذ تَأذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لأزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابِی لَشَدید»
«و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»
در این آیه خداوند صریحا بیان می کند که اگر نعمتهای مرا شکر کنید بر نعمت شما میافزایم و اگر به آنها کفران ورزید و در راه نادرست مصرف کنید، عذاب من برای کفران کنندگان سخت و شدید است. «افزایش نعمت در صورت شکرگزاری و تهدید به عذاب در صورت کفران نعمت، مقتضای ربوبیت الهی است.»1
«نکتهای که در آیه به کار برده و آن این است که وعدهی زیاد کردن نعمت را به طور صریح (آن هم با نون تأکید) آورده و فرموده ) :لازیدنکم: حتماً نعمت را برایتان زیاد میکنم.) ولی در تهدید علیه کفران کنندگان، به صراحت نفرموده که عذابتان میکنم، بلکه به طور تعریض و اشاره فرموده:"عذاب من سخت است."آری این شیوه و روش کریمان است که در وعده و وعیدشان غالبا تصریح به عذاب نمیکنند.»2
انسان با تدبر در آیات قرآن میتواند اثرات گناه را مشاهده نماید. در این آیه خداوند اعلام میکند که (کسانی که شکر نعمت کنند بر نعمتشان افزوده میشود.) میتوان اثر اخروی شکر را از این قسمت برداشت کرد که در صورت انجام کار نیک، خداوند در آخرت چندین برابر به انسان پاداش میدهد و همین طور میفرماید: (در صورت کفران نعمت دچار عذاب شدید میشوید.) از این قسمت اثر اخروی کفران نعمت استفاده میشود که شخص دچار عذاب الهی میشود.
با توجه به آیات قرآن و سنت هر گناهی که به آن وعدهی آتش و عذاب داده شده باشد جزء گناهان کبیره است. پس کفران نعمت نیز که در آیات قرآن به آن وعدهی عذاب و آتش داده شده است جزء گناهان کبیره است.
عن الصادق (علیه السلام): « ... ان الکبائر ... کفران النعمة ... :و لئن کفرتم ان عذابی لشدید از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که در بیان گناهان کبیره ... کفران نعمت است. خداوند میفرماید: و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.»3
رهبران و سردمداران یک جامعه تاثیر زیادی در هدایت و ضلالت مردم دارند. اگر آن رهبران خداپرست و پیرو تعلیمات انبیاء باشند، باعث میشود که مردم را به راه راست راهنمایی کنند و سرانجام آنها بهشت برین است. اما اگر رهبران جامعه، انسانهای کافر و پیرو شیطان باشند، باعث میشود که مردم را به شقاوت راهنمایی کنند که سرانجام آنها عذاب جهنم است.
«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللهِ کُفراً اَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوار * جَهَنَّمَ یَصلَونَها وَ بِئسَ القَرار.»1
«آیا به کسانی که [شکر] تعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت در آوردند ننگریستی؟ [در آن سرای هلاکت که] جهنم است [و] در آن وارد میشوند و چه بد قرارگاهی است.»
«البوار به معنی هلاکت است.»2
در این آیه خداوند سرانجام ناسپاسی را بیان میکند و یادآوری میکند کسانی که نعمتهای الهی را کفران کردند، سرانجام آنها آتش جهنم است و این سرانجام تنها مختص اقوام گذشته نبوده و نیست. بلکه تذکر و یادآوری است برای تمام انسانها تا هر وقت که دنیا برقرار است.
«این آیه وضع پیشوایان کفر و رؤسای ضلالت که ظلم نموده و کفران نعمت کردند را بیان میکند که چگونه نعمت از هر طرف احاطه شان کرده و ایشان به جای شکر نعمت خدا و ایمان به پروردگار، کفران نعمت نمودند.»3
هدف از آفرینش انسان رسیدن به کمال و قرب الی الله است و والاترین نعمتی که انسان را میتواند به قرب الهی و کمال مطلوب خود برساند، رهبران الهی و برگزیدهی خداوند میباشد. ازاین رو «مفسران بزرگ گاهی این نعمت را به وجود پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تفسیر کردهاند و گاهی به ائمهی اهل بیت (علیهم السلام) و کفران کنندگان این نعمت را گاهی "بنی امیه" و" بنی مغیره" و گاهی همهی کفار عصر پیامبر معرفی نمودهاند، ولی مسلماً مفهوم آیه وسیع است و همهی کسانی را که نعمتی ازنعمتهای خدا را کفران کنند شامل میشود. آیه این واقعیت را ثابت میکند که استفاده از نعمتهای الهی و مخصوصاً نعمت رهبری پیشوایان بزرگ که از مهمترین نعمتها است، نتیجه وثمرهاش عائد خود انسان میشود و کفران این نعمتها و پشت کردن به این رهبری پایانی جز هلاکت و سرنگون شدن به دارالبوار ندارد.»1
در آیه مذکور خداوند سرنوشت ناسپاسی را دارالبوار معرفی میکند که مفسران در تفسیر آیهی 29 سورهی ابراهیم فرمودهاند: «آن سرای عذاب و نابودی، همان آتش شعلهور است که تبهکاران و ناسپاسان در آن وارد میشوند و راستی چه بد قرارگاهی است.»2
کسانی که به خداوند ایمان نیاورده و به او کافر شوند، آنها همهی نعمتهای الهی را کفران کردهاند. خداوند یکی از عذابهای اخروی ناسپاسان را آتش جهنم بیان میکند.
خداوند در آیهی 36 سورهی فاطر می فرماید:
«وَالَّذینَ کَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا وَ لا یُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها کَذلِکَ نَجزِی کُلَّ کَفُور.»
«و [لی]کسانی که کافر شدهاند، آتش جهنم برای آنان خواهد بود. حکم به مرگ برایشان [جاری] نمیشود تا بمیرند و نه عذاب آن از ایشان کاسته شود. [آری،] هر ناسپاسی را چنین کیفر میدهیم؟»
کسانی که به خداوند کافر میشوند و خدا را نمیپرستند، این گونه افراد آتش جهنم را برای خود خریداری کرده و در آخرت نیز از عذاب آنها کاسته نمیشود و خداوند هر کفران کنندهای را به این صورت مجازات میکند.
« آنها که در درجهی اول نعمت انبیاء و کتب آسمانی را کفران کردند، سپس سرمایههای خداداد را که میتوانستند برای نیل به سعادت به آنها کمک کند به باد فنا دادند، آری جزای کفران کننده، سوختن در عذاب دردناک آتش است، آتشی که با دست خود آن را در زندگی دنیا افروخته و هیزمش را افکار و اعمال وجود او تشکیل میدهد.»3
این گونه عذاب مختص کافران است و به هیچ صورتی از عذاب آنها کم نمیشود.
«"لام" در"لهم" لام اختصاص است و میفهماند که آتش جزایی است خاص ایشان و از ایشان جداشدنی نیست و جملهی (لا یُقضی عَلَیهِم فَیَمُوتُوا) معنایش این است که، حکم نمی شود بر آنان به مرگ، تا بمیرند، در نتیجه در آن شدت عذاب همواره زندهاند و عذاب آتش از ایشان تخفیف نمیپذیرد، این چنین ما هر کفرانگر را که کفرانش یا شدید است و بسیار، کیفر میدهیم.»1
«"کفور" اشاره به کسانی است که همهی نعمتهای الهی را کفران کردهاند و تمام درهای رحمت او را در این جهان به روی خود بستهاند، لذا در آخرت نیز خدا تمام درهای نجات را به روی آنها میبندد.»2
خداوند تمام کسانی را که در دنیا تا میتوانستهاند به مخالفت الهی پرداخته و نعمتهای او را کفران کردهاند و تمام درهای رحمت الهی را به روی خود بستهاند را در دوزخ و آتش جهنم جای میدهد.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند:« إنَّ اَهلَ النّارِ کُلُّ کَفُورٍ مَکُورٍ. به راستی که دوزخیان همه ی آنهایی هستند که بسیار کفران کننده و بسیار فریبکارند.»3
خداوند در آیه 8 سورۀ زمر ناسپاسان را «اصحاب النار» معرفی میکند.
«وَ اذا مَسَّ الانسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباًَ إلیهِ ثُمَّ إذا خَوَّلَهُ نِِعمَةً مِنهُ نَسیَ ما کانَ یَدعُوا إلیهِ مِن قَبلُ وَ جَعَلَ للهِ اَنداداً لِیَضِلَّ عَن سَبیلِهِ قُل تَمَتَّع بِکُفرِکَ قَلیلاً إنَّکَ مِن اَصحابِ النّارِ.»
«چون به انسان آسیبی رسد، پروردگارش را در حالی که به سوی او بازگشت کننده است میخواند، سپس چون او را از جانب خود نعمتی عطا کند، آن [مصیبتی] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا میکرد، فراموش مینماید و برای خدا همتایانی قرار میدهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند. بگو: به کفرت اندکی برخوردار شو که تو از اهل آتشی.»
انسان ها بالفطره خدا جو هستند و نیاز به پرستش او دارند. همینکه انسان از راه حق گمراه شد، برای آرامش روحش به سوی خدایان دروغین میشتابد. اما مدت زمان این ناسپاسی و کفرانگری کوتاه است.
«دل انسان تهی بودن و گسیختگی را رد میکند و نمیپذیرد، پس ناگزیر باید به چیزی بیاویزد، پس وقتی پروردگار خود را فراموش میکند خداواری دروغین از شریکان برساخته میتراشد و او را به جای پروردگار خویش میگیرد و به کفران نعمت میپردازد و آن نعمت را به خدایان برساخته نسبت میدهد. تعبیر به "اصحاب النار - یاران آتش" از آن رو است که انسان یار خود را دوست دارد و از او جدا
نمیشود، پس او و آتش دو همنشینند که از هم جدا نمیشوند.»1
وقتی انسان سرگرم هوا و هوس و شهوات خود میشود، نعمات الهی را فراموش میکند و به خدایان دروغین پناه میبرد. مدت توقف انسان در این دنیا کوتاه است تا چشم روی هم میگذارد میبیند که عمرش تمام شده است و همه را در خواب غفلت به سر برده است. همانطور که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرمایند: «النّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا إنتَبِهُوا. مردم در خوابند همین که میمیرند از خواب بیدار میشوند.» تازه وقتی انسان از دنیا رفت، چشمش باز میشود و یاری را که در دنیا برای خود انتخاب کرده بود میبیند، که چگونه او را احاطه کرده است و از او جدا نمیشود.
« (قُل تَمَتَّع بِکُفرِکَ قَلیلاً إنَّکَ مِن اَصحابِ النّار) یعنی ای انسان غافل از خدا، با همین بی خبریت از خدا، سرگرم باش، سرگرمی اندک و ناپایداری، چون تو از اهل آتشی، بازگشتت به سوی آتش است و این امر (سرگرم باش) امر و دستوری است تهدیدی و در معنای خبر دادن است. یعنی تو سرانجام به سوی آتش میروی واین سرگرمی در چند روزی اندک، آتش را از تو دفع نمی کند.»2
مولوی در شعر خود سرانجام کفران کنندگان نعمت را زیبا بیان می کند:
«زآنکه بی شکری بود شوم و [شنار]3 میبرد بی شکر را در قعر نار»4
1 تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی ر فسنجانی وجمعی از محققان ، ج9، ص31
2 تفسیر المیزان،علامه طباطبایی، ج12، ص29
3 تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی ر فسنجانی وجمعی از محققان، ج9، ص33
1 سورۀ ابراهیم آیۀ 28 و 29
2 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ج 5، ص334
3 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12ف ص78
1 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج10، ص343
2 تفسیر مجمع البیان، علامه طبرسی، ج7، ص379
3 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج18، ص274
1 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج17، ص67
2 نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج18،ص274
3 غررالحکم ودررالکلم آمدی(ره)، سید هاشم رسولی محلاتی، ج2، ص388
1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ج 11، ص 436
2 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج17، ص369
3 عار، ننگ،در فارسی به معنی شوم و نامبارک نیز گفته اند.
4 میناگر عشق، شرح موضوعی مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی، کریم زمانی، ص 540