«کفران نعمت الهی از صفات مهلکهای است که آدمی را در آخرت به شقاوت سرمدی میرساند و در دنیا باعث عقوبت و حرمان و سلب نعمت میگردد»1
هر نعمتی که خداوند به انسان عنایت میکند براساس حکمت و مصلحتی میباشد. هیچ یک از کارهای خداوند بدون حکمت نیست. حال اگر براساس حکمتی، نعمتی را از انسان سلب نماید، انسان دچار ناامیدی میشود و شروع به ناسپاسی میکند.
«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ.»2
«و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی سلب کنیم، قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود.»
«نزع به معنای کندن و برداشتن چیزی از جای خود میباشد »3 و در این آیه منظور همان گرفتن نعمت از انسان میباشد.
«در این آیه "رحمت" به جای "نعمت" به کار رفته، با اینکه نعمت چشیدنی است نه رحمت و جا داشت بفرماید: (وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا نعمة) و اگر اینطور نفرمود، برای این است که اشاره کند به اینکه هر نعمتی که خدای تعالی به انسان میدهد، مصداقی از رحمت خدا است، زیرا حاجتی از انسان را برطرف میسازد، در حالی که خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبکار از خدای تعالی نیست.»4
یأس از رحمت خداوند جزء بزرگترین گناهان کبیره است. زیرا وقتی انسان ناامید نباشد، اگر گناهی مرتکب شود، به سراغ توبه میرود اما وقتی انسان دچار یأس شود با خود میگوید؛ من که در آخرت عذاب خواهم شد پس چرا در این دنیا خودم را به زحمت بیاندازم. برای همین نعمتهای دیگر پروردگار را نیز کفران خواهد نمود.
«نعمت که از سوی خدا باشد، نبود آن در زمانی محدود یا وجود آن در وقت دیگری دلیل آن نیست که تا ابد باقی یا زایل خواهد بود، زیرا بخشیدن یا گرفتن نعمت بر پایۀ حمکت بالغۀ پروردگار است و وی قادر است بر حسب حکمت و با وجود شرطهایی نعمت را باز گرداند و از این رو مردم نباید به هنگام نبود نعمت نومید، و به نعمتهای دیگری که خداوند به ایشان بخشیده است ناسپاس باشند و با عینک سیاه به زندگی بنگرند که در اینصورت زندگی را تیره میبینند.»1
گاهی به علت گناهان و کفران نعمتها ممکن است خداوند برای بیداری انسان نعمتش را از او بگیرد. انسان نباید با بیتابی و ناامیدی و کم صبری همه درها را به روی خود ببندد بلکه باید با توکل و صبر از خداوند طلب آمرزش کند. چون همین بیتابی و ناامیدی و کم صبری نوعی کفران نعمت است و باعث میشود که خداوند نعماتش را از آن شخص سلب نماید.
«مضمون این آیه در آیات دیگر نیز آمده است و آن اینکه خداوند انسان را ضعیف قلمداد کرده است، که در مقابل رفتن نعمت تاب ندارد و جزع و فزع میکند و از زندگی مأیوس میشود و به دیگر نعمتهای خدا و یا به همان نعمتی که از دست داده کفران و ناسپاسی میکند. انسان به حکم آیۀ 28 سورۀ نساء (وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا) و [میداند که ] انسان، ناتوان آفریده شده است.»2
همه این حالتهایی که برای انسان به وجود میآید به خاطر ضعف ایمان او است، اگر انسان ایمان قوی داشته باشد، دیگر در برابر رنجها و سختیها دچار ناراحتی نمیشود و جزع و فزع نمیکند. بلکه انسان با تقوا همه اینها را از خداوند میداند و در برابر سختیها از خداوند کمک میخواهد و آن را آزمایشی از طرف خداوند میداند و در مقابل آن صبر میکند.
«از دیگر نقطه ضعف انسان، کم ظرفیتی در برابر مشکلات و ناراحتیها و قطع برکات الهی است. کلمه انسان در اینگونه آیات اشاره به انسانهای تربیت نیافته و خود رو و بیارزش است.»3
وقتی انسان در برابر نعمات الهی سپاسگزار باشدو در برابر مشکلات و سختیها از او کمک بخواهد و همه را لطفی از جانب او بداند، باعث میشود که نعمت بر او افزایش پیدا کند و این روش بندگان صالح اوست.
«در این میان بندگان خوب خدا و آنها که تربیت شدۀ مکتب پیامبران هستند و ایمان و تقوا دارند و کارهای شایسته انجام میدهند، حساب دیگری دارند. آنها اسیر تمایلات نفسانی خود نمیشوند و همه چیز را از خدا میدانند. آنها در حالی که نعمتی از آنها سلب میشود ناسپاسی نمیکنند و آن را نشانهای از لطف و عنایت خداوند میدانند.»1
بعضی از انسانهای گناهکار همین که نعمتی به آنها میرسد فکر میکنند که آنها مقرب درگاه الهی هستند و خداوند آنها را دوست دارد که نعمتش را به آنها ارزانی داشته است و به این وسیله به دیگران فخر فروشی میکنند و گاهی بنا به دلایلی خداوند به بندگان مقربش نعمت مادی کمتری عنایت میکند و یا نعمتش را از آنها میگیرد. نه آن دادن نعمت دلیل شایستگی آن افراد است و نه آن گرفتی نعمت دلیل بیلیاقتی گروه دیگر. بلکه ممکن است خداوند بخواهد به این وسیله بندگانش را مورد ابتلاء و آزمایش قرار دهد.
«نکتهای که اینجاباید به آن اشاره کرد این است که "نه هر نعمتی نشانه ی محبت خداست و نه هر گرفتن نعمتی نشانه قهر و غضب"، بلکه چه بسا آزمایش الهی است و انسان چون حکمت الهی و مصالح را نمیداند، زود قضاوت میکند، مأیوس میشود و کفر میورزد.»2
آری؛ "ذره ذره جمع میگردد، وانگهی دریا میشود." وقتی انسان قدر ذره ذرۀ نعمات الهی را بداند و در حفظ و نگهداری آنها تلاش کند، این همان شاکر بودن است که باعث افزایش نعمت میشود.
بارها مشاهده شده که خداوند باغهای میوۀ افرادی را پر از میوه و نعمت کرده بود، اما صاحب باغ یا فرزندان آنها میوهها را از درخت کنده و کامل آنها را نخورده، بر زمین میافکندند، آنها با این کارشان کفران نعمات الهی را کردند. اما بعد از سالها نتیجه ناسپاسی و کفران خود را دیدند. درختان میوه آنها کم بار و کم محصول شد. تا جایی که آنها حسرت ذرهای از آن میوهها را میخوردند و آن نعمات از آنها سلب شد.
«وقتی انسان در برابر نعمتی شکرگزار میشود، قدر آن نعمت را میداند و آن را به آسانی از دست نمیدهد و با استفادهی بهینه از آن، کارایی آن را بیشتر میکند و این یک نوع افزایش نعمت است. در مقابل اگر انسان نعمتهای خدا را ناسپاسی کند، این کار باعث برانگیخته شدن خشم خدا میشود و آن نعمت را سلب میکند. کفران نعمتهای خدا اثر وضعی خود را دارد و انسان و یا جامعۀ ناسپاس عواقب شوم آن را خواهد دید و خدا از وی سلب نعمت خواهد کرد.»1
بی ارزش شمردن ذرات نان، ته مانده میوهها و ... خود از مصادیق کفران نعمتهای الهی میباشد. بسیاری از انسانها هستند، که در جای جای این کرۀ خاکی زندگی میکنند و گرسنه هستند و نیازمند ذرهای نان هستند. چطور بسیاری از اشخاص به راحتی این نعمات را بر زمین و سطل زباله میریزند. وقتی انسان نعمتهارا نا سپاسی میکند، از سنتهای الهی است که نعمت را از دست خواهد داد. بعضی از افراد همینکه نعمت از دستشان گرفته شد به جای استغفار دچار ناامیدی شده و درصدد جلب رضایت الهی گام برنمیدارند.
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «کُفرُ النِّعمَةِ مُزیلُها. کفران نعمت زایل کننده آن است.»2
خداوند آنقدر کریم است که بدون حساب به انسان روزی عطا میکند. اما وقتی انسان نعمات الهی را در راه غیر صحیح مورد استفاده قرار میدهد، این کار وی باعث میشود که نعمت از سوی خداوند گرفته شود.
امام جواد (علیه السلام)میفرماید: «لا یَنقَطِعُ المَزِیدُ مِنَ اللهِ حَتّی یَنقَطِعَ الشُّکرُ مِنَ العِبادِ. افزونی (نعمت) از جانب خدا بریده نشود تا آن هنگامی که شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.»3
وقتی انسان با داشتن نعمات بسیاری مانند نعمت خداپرستی، هدایت، دانش و بینش و ... به سوی گناه گام برداشته و از خداوند فاصله گرفته و به گستاخی خود ادامه میدهد، کار را به جایی میرساند که بر اساس سنت الهی نعمات اعطا شده از او سلب میشود.
«یکی از دلایلی که باعث سلب نعمت از انسان میشود، حرکت در مسیر گناه است. جاری شدن حدود الهی در مورد گناهان، موجب از بین رفتن آنها میشود.»1
در این زمینه خداوند در آیات 175 تا 179 سوره اعراف داستان شخصی را بیان میکند که عبرتانگیز است. خداوند در ابتدای این آیات به پیامبر میفرماید:
«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ»2
«و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت، آنگاه شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد.»
در دنبالۀ آیات، این شخص به سگ هاری تشبیه شده است که چه او را رها کنید و چه به سراغ او بروید، به شما آسیب خواهد رساند.
در آیات بعد نیز سرنوشت گروهی را بیان میکند که عاقبت شومی را به خاطر کفران نعمت پیدا کردند. البته کسانی که به دام شیطان افتاده، اگر عنایت خداوند در حق آنها نباشد، چنین کسانی به گمراهی کشیده میشوند. البته این افراد بر اثر اعمال خود باعث میشوند که خداوند نظر لطفش را از آنها برگرداند و آنها را به حال خود رها کند. همین رها کردن به حال خود باعث میشود که افراد به کفران نعمات الهی بپردازند و نعمتهایی که قبلاً به آنها اعطا شده بود از آنها سلب شود.
خداوند در این آیات به حقیقت تکاندهندهای اشاره میکند و نشان میدهد که انسان هر لحظه باید بیدار و هوشیار باشد و به مقام معنوی و شخصیت و ... اطمینان نداشته باشد. چون اگر انسان یک لحظه از یاد خداوند سبحان غافل شود، همان فرصت مناسبی است که شیطان او را بفریبد و از راه راست گمراه کند و با حرکت به سمت گناه خداوند نعماتی را که قبل از آن به انسان عنایت کرده بود از وی بگیرد که این همان سلب نعمت است.
1 معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 672
2 سوره هود آیۀ 9
3 شرح واژههای قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، به اهتمام علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 267
4 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 10، ص 232
1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ دکتر جعفر شعار، ج 5، ص 21
2 تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 458 ؛ تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، نیمۀ اول قرن ششم هجری، به کوشش دکتر محمدجعفر یاحقی- دکتر محمدمهدی ناصح، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، بهار 1371، ج 10، ص 234
3 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 9، ص 31
1 تفسیر کوثر، یعقوب جعفری، ج 5، ص 188
2 تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 5، ص 276
1 تفسیر کوثر، یعقوب جعفری، ج 5، ص 590
2 گفتار امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، ترجمۀ غرر الحکم، انتشارات انصاریان، قم، بی تا، سید حسین شیخ الاسلام، ج 2، ص 1266
3 اخلاق از دیدگاه قرآن و چهارده معصوم (علیهم السلام)، انتشارات راز توکل، زمستان 1383، چاپ اول، احمد امیری پور، ص 250
1 ره رستگاری، انتشارات لاهیجی، قم، 1382، چاپ اول ، دکتر علی غضنفری، ج 3، ص 236
2 سوره اعراف آیۀ 175