عقاید

Just god

عقاید

Just god

سلب نعمت

سلب نعمت

از جمله کناهانی که باعث نزول عذاب الهی در دنیا می­شود کفران نعمت است. کفران نعمت باعث از بین رفتن نعمت می­شود. وقتی برای انسان رنج و سختی و مشکلی به وجود می­آید دچار یأس و ناامیدی می­شود و الطاف خداوند سبحان را فراموش می­کند و به جای اینکه به درگاه الهی روی آورد و از او کمک بخواهد، قدرت خداوندی را فراموش کرده و شروع به جزع و فزع می­کند و یادش می­رود که این نعماتی که دارد همه از اوست.

«کفران نعمت الهی از صفات مهلکه­ای است که آدمی را در آخرت به شقاوت سرمدی می­رساند و در دنیا باعث عقوبت و حرمان و سلب نعمت می­گردد»1

هر نعمتی که خداوند به انسان عنایت می­کند براساس حکمت و مصلحتی می­باشد. هیچ یک از کارهای خداوند بدون حکمت نیست. حال اگر براساس حکمتی، نعمتی را از انسان سلب نماید، انسان دچار ناامیدی می­شود و شروع به ناسپاسی می­کند.

«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ2

«و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از وی سلب کنیم، قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود.»

«نزع به معنای کندن و برداشتن چیزی از جای خود می­باشد »3 و در این آیه منظور همان گرفتن نعمت از انسان می­باشد.

«در این آیه "رحمت" به جای "نعمت" به کار رفته، با اینکه نعمت چشیدنی است نه رحمت و جا داشت بفرماید: (وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا نعمة) و اگر اینطور نفرمود، برای این است که اشاره کند به اینکه هر نعمتی که خدای تعالی به انسان می­دهد، مصداقی از رحمت خدا است، زیرا حاجتی از انسان را برطرف می­سازد، در حالی که خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبکار از خدای تعالی نیست.»4

یأس از رحمت خداوند جزء بزرگترین گناهان کبیره است. زیرا وقتی انسان ناامید نباشد، اگر گناهی مرتکب شود، به سراغ توبه می­رود اما وقتی انسان دچار یأس شود با خود می­گوید؛ من که در آخرت عذاب خواهم شد پس چرا در این دنیا خودم را به زحمت بیاندازم. برای همین نعمت­های دیگر پروردگار را نیز کفران خواهد نمود.

«نعمت که از سوی خدا باشد، نبود آن در زمانی محدود یا وجود آن در وقت دیگری دلیل آن نیست که تا ابد باقی یا زایل خواهد بود، زیرا بخشیدن یا گرفتن نعمت بر پایۀ حمکت بالغۀ پروردگار است و وی قادر است بر حسب حکمت و با وجود شرط­هایی نعمت را باز گرداند و از این رو مردم نباید به هنگام نبود نعمت نومید، و به نعمت­های دیگری که خداوند به ایشان بخشیده است ناسپاس باشند و با عینک سیاه به زندگی بنگرند که در اینصورت زندگی را تیره می­بینند.»1

گاهی به علت گناهان و کفران نعمت­ها ممکن است خداوند برای بیداری انسان نعمتش را از او بگیرد. انسان نباید با بی­تابی و ناامیدی و کم صبری همه درها را به روی خود ببندد بلکه باید با توکل و صبر از خداوند طلب آمرزش کند. چون همین بی­تابی و ناامیدی و کم صبری نوعی کفران نعمت است و باعث می­شود که خداوند نعماتش را از آن شخص سلب نماید.

«مضمون این آیه در آیات دیگر نیز آمده است و آن اینکه خداوند انسان را ضعیف قلمداد کرده است، که در مقابل رفتن نعمت تاب ندارد و جزع و فزع می­کند و از زندگی مأیوس می­شود و به دیگر نعمت­های خدا و یا به همان نعمتی که از دست داده کفران و ناسپاسی می­کند. انسان به حکم آیۀ 28 سورۀ نساء (وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِیفًا) و [می­داند که ] انسان، ناتوان آفریده شده است.»2

همه این حالت­هایی که برای انسان به وجود می­آید به خاطر ضعف ایمان او است، اگر انسان ایمان قوی داشته باشد، دیگر در برابر رنج­ها و سختی­ها دچار ناراحتی نمی­شود و جزع و فزع نمی­کند. بلکه انسان با تقوا همه اینها را از خداوند می­داند و در برابر سختی­ها از خداوند کمک می­خواهد و آن را آزمایشی از طرف خداوند می­داند و در مقابل آن صبر می­کند.

«از دیگر نقطه ضعف انسان، کم ظرفیتی در برابر مشکلات و ناراحتی­ها و قطع برکات الهی است. کلمه انسان در اینگونه آیات اشاره به انسان­های تربیت نیافته و خود رو و بی­ارزش است.»3

وقتی انسان در برابر نعمات الهی سپاسگزار باشدو در برابر مشکلات و سختی­ها از او کمک بخواهد و همه را لطفی از جانب او بداند، باعث می­شود که نعمت بر او افزایش پیدا کند و این روش بندگان صالح اوست.

«در این میان بندگان خوب خدا و آنها که تربیت شدۀ مکتب پیامبران هستند و ایمان و تقوا دارند و کارهای شایسته انجام می­دهند، حساب دیگری دارند. آنها اسیر تمایلات نفسانی خود نمی­شوند و همه چیز را از خدا می­دانند. آنها در حالی که نعمتی از آنها سلب می­شود ناسپاسی نمی­کنند و آن را نشانه­ای از لطف و عنایت خداوند می­دانند.»1

بعضی از انسان­های گناهکار همین که نعمتی به آنها می­رسد فکر می­کنند که آنها مقرب درگاه الهی هستند و خداوند آنها را دوست دارد که نعمتش را به آنها ارزانی داشته است و به این وسیله به دیگران فخر فروشی می­کنند و گاهی بنا به دلایلی خداوند به بندگان مقربش نعمت مادی کمتری عنایت می­کند و یا نعمتش را از آنها می­گیرد. نه آن دادن نعمت دلیل شایستگی آن افراد است و نه آن گرفتی نعمت دلیل بی­لیاقتی گروه دیگر. بلکه ممکن است خداوند بخواهد به این وسیله بندگانش را مورد ابتلاء و آزمایش قرار دهد.

«نکته­ای که اینجاباید به آن اشاره کرد این است که "نه هر نعمتی نشانه ی محبت خداست و نه هر گرفتن نعمتی نشانه قهر و غضب"، بلکه چه بسا آزمایش الهی است و انسان چون حکمت الهی و مصالح را نمی­داند، زود قضاوت می­کند، مأیوس می­شود و کفر می­ورزد.»2

آری؛ "ذره ذره جمع می­گردد، وانگهی دریا می­شود." وقتی انسان قدر ذره ذرۀ نعمات الهی را بداند و در حفظ و نگهداری آنها تلاش کند، این همان شاکر بودن است که باعث افزایش نعمت می­شود.

بارها مشاهده شده که خداوند باغ­های میوۀ افرادی را پر از میوه و نعمت کرده بود، اما صاحب باغ یا فرزندان آنها میوه­ها را از درخت کنده و کامل آنها را نخورده، بر زمین می­افکندند، آنها با این کارشان کفران نعمات الهی را کردند. اما بعد از سال­ها نتیجه ناسپاسی و کفران خود را دیدند. درختان میوه آنها کم بار و کم محصول شد. تا جایی که آنها حسرت ذره­ای از آن میوه­ها را می­خوردند و آن نعمات از آنها سلب شد.

«وقتی انسان در برابر نعمتی شکرگزار می­شود، قدر آن نعمت را می­داند و آن را به آسانی از دست نمی­دهد و با استفاده­ی بهینه از آن، کارایی آن را بیشتر می­کند و این یک نوع افزایش نعمت است. در مقابل اگر انسان نعمت­های خدا را ناسپاسی کند، این کار باعث برانگیخته شدن خشم خدا می­شود و آن نعمت را سلب می­کند. کفران نعمت­های خدا اثر وضعی خود را دارد و انسان و یا جامعۀ ناسپاس عواقب شوم آن را خواهد دید و خدا از وی سلب نعمت خواهد کرد.»1

بی ارزش شمردن ذرات نان، ته مانده میوه­ها و ... خود از مصادیق کفران نعمت­های الهی می­باشد. بسیاری از انسان­ها هستند، که در جای جای این کرۀ خاکی زندگی می­کنند و گرسنه هستند و نیازمند ذره­ای نان هستند. چطور بسیاری از اشخاص به راحتی این نعمات را بر زمین و سطل زباله می­ریزند. وقتی انسان نعمت­هارا نا سپاسی می­کند، از سنت­های الهی است که نعمت را از دست خواهد داد. بعضی از افراد همینکه نعمت از دستشان گرفته شد به جای استغفار دچار ناامیدی شده و درصدد جلب رضایت الهی گام برنمی­دارند.

امام علی (علیه السلام) می­فرمایند: «کُفرُ النِّعمَةِ مُزیلُها. کفران نعمت زایل کننده آن است.»2

خداوند آنقدر کریم است که بدون حساب به انسان روزی عطا می­کند. اما وقتی انسان نعمات الهی را در راه غیر صحیح مورد استفاده قرار می­دهد، این کار وی باعث می­شود که نعمت از سوی خداوند گرفته شود.

امام جواد (علیه السلام)می­فرماید: «لا یَنقَطِعُ المَزِیدُ مِنَ اللهِ حَتّی یَنقَطِعَ الشُّکرُ مِنَ العِبادِ. افزونی (نعمت) از جانب خدا بریده نشود تا آن هنگامی که شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.»3

وقتی انسان با داشتن نعمات بسیاری مانند نعمت خداپرستی، هدایت، دانش و بینش و ... به سوی گناه گام برداشته و از خداوند فاصله گرفته و به گستاخی خود ادامه می­دهد، کار را به جایی می­رساند که بر اساس سنت الهی نعمات اعطا شده از او سلب می­شود.

«یکی از دلایلی که باعث سلب نعمت از انسان می­شود، حرکت در مسیر گناه است. جاری شدن حدود الهی در مورد گناهان، موجب از بین رفتن آنها می­شود.»1

در این زمینه خداوند در آیات 175 تا 179 سوره اعراف داستان شخصی را بیان می­کند که عبرت­انگیز است. خداوند در ابتدای این آیات به پیامبر می­فرماید:

«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ»2

«و خبر آن کس را که  آیات خود را به  او داده  بودیم برای  آنان بخوان که  از آن عاری  گشت، آنگاه  شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد.»

در دنبالۀ آیات، این شخص به سگ هاری تشبیه شده است که چه او را رها کنید و چه به سراغ او بروید، به شما آسیب خواهد رساند.

در آیات بعد نیز سرنوشت گروهی را بیان می­کند که عاقبت شومی را به خاطر کفران نعمت پیدا کردند. البته کسانی که به دام شیطان افتاده، اگر عنایت خداوند در حق آنها نباشد، چنین کسانی به گمراهی کشیده می­شوند. البته این افراد بر اثر اعمال خود باعث می­شوند که خداوند نظر لطفش را از آنها برگرداند و آنها را به حال خود رها کند. همین رها کردن به حال خود باعث می­شود که افراد به کفران نعمات الهی بپردازند و نعمت­هایی که قبلاً به آنها اعطا شده بود از آنها سلب شود.

خداوند در این آیات به حقیقت تکان­دهنده­ای اشاره می­کند و نشان می­دهد که انسان هر لحظه باید بیدار و هوشیار باشد و به مقام معنوی و شخصیت و ... اطمینان نداشته باشد. چون اگر انسان یک لحظه از یاد خداوند سبحان غافل شود، همان فرصت مناسبی است که شیطان او را بفریبد و از راه راست گمراه کند و با حرکت به سمت گناه خداوند نعماتی را که قبل از آن به انسان عنایت کرده بود از وی بگیرد که این همان سلب نعمت است.



1 معراج السعاده، ملا احمد نراقی، ص 672

2 سوره هود آیۀ 9

3 شرح واژه­های قرآن در ترجمه تفسیر مجمع البیان، به اهتمام علی کرمی فریدونی، ج 31، ص 267

4 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 10، ص 232

1 تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، ترجمۀ دکتر جعفر شعار، ج 5، ص 21

2 تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 458 ؛ تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، نیمۀ اول قرن ششم هجری، به کوشش دکتر محمدجعفر یاحقی- دکتر محمدمهدی ناصح، انتشارات بنیاد پژوهش­های اسلامی، مشهد، بهار 1371، ج 10، ص 234

3 تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از محققان، ج 9، ص 31

1 تفسیر کوثر، یعقوب جعفری، ج 5، ص 188

2 تفسیر نور، محسن قرائتی، ج 5، ص 276

1 تفسیر کوثر، یعقوب جعفری، ج 5، ص 590

2 گفتار امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، ترجمۀ غرر الحکم، انتشارات انصاریان، قم، بی تا، سید حسین شیخ الاسلام، ج 2، ص 1266

3 اخلاق از دیدگاه قرآن و چهارده معصوم (علیهم السلام)، انتشارات راز توکل، زمستان 1383، چاپ اول، احمد امیری پور، ص 250

1 ره رستگاری، انتشارات لاهیجی، قم، 1382، چاپ اول ، دکتر علی غضنفری، ج 3، ص 236

2 سوره اعراف آیۀ 175

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد